English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3174 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to make [commit] a faux pas U اشتباه اجتماعی کردن [در رابطه با رفتار بین مردم]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
range error U اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
glitch U یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitches U یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
out of place <idiom> U درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
socialises U اجتماعی کردن
socialising U اجتماعی کردن
socialized U اجتماعی کردن
socializes U اجتماعی کردن
socialised U اجتماعی کردن
socialize U اجتماعی کردن
socializing U اجتماعی کردن
socialization U اجتماعی کردن
ostracising U از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracizing U از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracises U از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracizes U از حقوق اجتماعی محروم کردن
welfare U رعایت کردن خدمات اجتماعی
ostracized U از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracised U از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracize U از حقوق اجتماعی محروم کردن
ostracism U محروم کردن از حقوق اجتماعی
make a mistake <idiom> U اشتباه کردن
mistake U اشتباه کردن
fumble U اشتباه کردن
slips U اشتباه کردن
blunder U اشتباه کردن
mistakes U اشتباه کردن
blundered U اشتباه کردن
to goof up [American E] U اشتباه کردن
slip-ups U اشتباه کردن
trip up <idiom> U اشتباه کردن
slip up U اشتباه کردن
blundering U اشتباه کردن
mistaking U اشتباه کردن
blunders U اشتباه کردن
mistook U اشتباه کردن
slip-up U اشتباه کردن
slipped U اشتباه کردن
miscue U اشتباه کردن
misconstrues U اشتباه کردن
misconstrue U اشتباه کردن
to make a mistake U اشتباه کردن
misconstrued U اشتباه کردن
misconstruing U اشتباه کردن
fumbled U اشتباه کردن
to make an error U اشتباه کردن
goof U اشتباه کردن
goofs U اشتباه کردن
goofing U اشتباه کردن
fumbles U اشتباه کردن
slip U اشتباه کردن
goofed U اشتباه کردن
ostracized U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracize U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracising U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracizes U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracised U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracises U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
ostracizing U ازحقوق اجتماعی و سیاسی محروم کردن
declass U کسی راازطبقه اجتماعی محروم کردن
bumbled U اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumbles U اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumble U اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
I consider that a mistake. [I regard that as a mistake.] U این به نظر من اشتباه است. [این را من اشتباه بحساب می آورم.]
confuse U باهم اشتباه کردن
to stumble in one's speech U درسخنرانی اشتباه کردن
bobble U پی درپی اشتباه کردن
confuses U باهم اشتباه کردن
miscalculates U اشتباه محاسبه کردن
to believe wrong U اشتباه گمان کردن
miscalculating U اشتباه محاسبه کردن
miscalculated U اشتباه حساب کردن
miscalculated U اشتباه محاسبه کردن
bobbles U پی درپی اشتباه کردن
miscalculates U اشتباه حساب کردن
misthink U اشتباه فکر کردن
miscalculate U اشتباه محاسبه کردن
miscalculating U اشتباه حساب کردن
miscalculate U اشتباه حساب کردن
eat humble pie <idiom> U پذیرفتن اشتباه وعذرخواهی کردن
refutes U اشتباه کسی را اثبات کردن
refuting U اشتباه کسی را اثبات کردن
miscarries U صدمه دیدن اشتباه کردن
miscarrying U صدمه دیدن اشتباه کردن
hallucinate U هذیان گفتن اشتباه کردن
refute U اشتباه کسی را اثبات کردن
hallucinated U هذیان گفتن اشتباه کردن
hallucinates U هذیان گفتن اشتباه کردن
refuted U اشتباه کسی را اثبات کردن
hallucinating U هذیان گفتن اشتباه کردن
To lead someone astray. U کسی رادچار اشتباه کردن
miscarry U صدمه دیدن اشتباه کردن
to blame somebody for something U کسی را مسئول کارناقص [اشتباه ] کردن
eat crow <idiom> U مجبور کردن کسی به اشتباه وشکست
bark up the wrong tree <idiom> [درمورد چیزی گمان اشتباه کردن]
to make a typing error [mistake] U اشتباه تایپ کردن [صفحه کلید یا تلفن]
to make a typo [American E] U اشتباه تایپ کردن [صفحه کلید یا تلفن]
to hit the wrong key [on the PC/phone/calculator] U اشتباه تایپ کردن صفحه [کلید یا تلفن]
foul up <idiom> U با یک اشتباه احمقانه همه چیز را خراب کردن
subversion U نابود کردن قدرت یک حکومت ازنظرنظامی اقتصادی روانی فرهنگی سیاسی و اجتماعی
fluff U نرم کردن اشتباه کردن
fluffed U نرم کردن اشتباه کردن
fluffs U نرم کردن اشتباه کردن
fluffing U نرم کردن اشتباه کردن
malfunction U تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunctions U تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunctioned U تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
datum error U اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
delivery error U اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
fumbles U از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumble U از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
fumbled U از کف دادن اتفاقی توپ اشتباه کردن در کنترل توپ گوی لاکراس به زمین افتاده
societal U اجتماعی
the herd instinct U حس اجتماعی
socio political U اجتماعی
public U اجتماعی
social U اجتماعی
Republican U اجتماعی
ecclesiastic U اجتماعی
ecclesiastics U اجتماعی
processionary U اجتماعی
Republicans U اجتماعی
socio economic U اجتماعی
anti-social U ضد اجتماعی
anti social U ضد اجتماعی
communally U اجتماعی
communal U اجتماعی
social wealth U ثروت اجتماعی
social mobility U تحرک اجتماعی
collective security U تامین اجتماعی
social inhibition U بازداری اجتماعی
social welfare U رفاه اجتماعی
collectivism U سیستم اجتماعی
clambake U اجتماعی درخارج
Civil Service U خدمات اجتماعی
social transmission U انتقال اجتماعی
social need U نیاز اجتماعی
social type U سنخ اجتماعی
unsociable U غیر اجتماعی
social therapy U درمان اجتماعی
social norm U هنجار اجتماعی
socialization U اجتماعی شدن
social theory U نظریه اجتماعی
social motive U انگیزه اجتماعی
social organization U سازمان اجتماعی
social will U اراده اجتماعی
social outlays U مخارج اجتماعی
national insurance U بیمه اجتماعی
social engineering U مهندسی اجتماعی
social scientist U کارشناسعلوم اجتماعی
social service U خدمات اجتماعی
social life زندگی اجتماعی
social self U خود اجتماعی
social sciences U علوم اجتماعی
social science U علوم اجتماعی
socially U از لحاظ اجتماعی
social workers U کارگزار اجتماعی
social workers U مددکار اجتماعی
social worker U کارگزار اجتماعی
milieux U محیط اجتماعی
socioeconomic U اجتماعی- اقتصادی
sociogenesis U پدیدایی اجتماعی
social security U تامین اجتماعی
social status U موقعیت اجتماعی
social status U پایگاه اجتماعی
social situation U موقعیت اجتماعی
social strcture U ساخت اجتماعی
social work U مددکاری اجتماعی
social work U خدمات اجتماعی
sociopsychological U اجتماعی- روانی
civil rights U حقوق اجتماعی
sociopolitical U اجتماعی- سیاسی
sociopolitical U اجتماعی وسیاسی
milieus U محیط اجتماعی
milieu U محیط اجتماعی
collective U اشتراکی اجتماعی
social psychiatry U روانپزشکی اجتماعی
social system U نظام اجتماعی
social programs U برنامههای اجتماعی
social self-concept U خودپنداری اجتماعی
social pressure U فشار اجتماعی
socializer U اجتماعی کننده
social power U قدرت اجتماعی
social policy U سیاست اجتماعی
social phenomenon U پدیده اجتماعی
social perception U ادراک اجتماعی
social services U خدمات اجتماعی
social psychology U روانشناسی اجتماعی
social reinforcement U تقویت اجتماعی
social relations U روابط اجتماعی
social worker U مددکار اجتماعی
posse U نیروی اجتماعی
socioeconomic U اجتماعی واقتصادی
posses U نیروی اجتماعی
social selection U انتخاب اجتماعی
sociocultural U اجتماعی- فرهنگی
social studies U مطالعات اجتماعی
biosocial U زیستی- اجتماعی
social role U نقش اجتماعی
social surplus U مازاد اجتماعی
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1Social worker job is to serve everyone without any discrimaintion
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1afghan diversity development and social services australia
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com